- شنبه ۱۴ اسفند ۹۵ | ۰۰:۱۱ ۱ بازديد
- ۰ نظر
"دعوت "
يه روزي يه جايي به هم مي رسيم ، بذار مردم اين حرفو حاشا كنن
از امروز واسه اون موقع دعوتن، كه خوشبختي مونو تماشا كنن!
تو دنيا تو اين بازيه گل يا پوچ ، يه روز ميرسه دست من خالي نيست
به عشق تو دارم ادامه مي دم ، خدا مي دونه بي تو هيچ حالي نيست...
بگي آخرين باره مي بينمت ، واسه آخرين بار نفس مي كشم
تو رويايي كه عطرتو گم كنم ، من از خواب و بيداري دست مي كشم
شنيدم دعا كردي بارون بياد ، مي دونم كه عطرش به ما مي رسه
يه روزي توي اوج ناباوري ، صدامون به گوش خدا مي رسه
بذا كل دنيا باهام سرد شن ، همين كافيه با تو همصحبتم
كنارِ گرفتم ازين زندگي ، كنارِ خيالت فقط راحتم
زهره زماني
- جمعه ۱۳ اسفند ۹۵ | ۱۸:۴۰ ۴ بازديد
- ۰ نظر
" دوست دارم "
هر بار از عشق و بوسه مي پرسي ، نه مي گم ولي تو ترديدم...!
يه جور ديگه اي بپرس از من ، يه جور ديگه اي جواب مي دم...!
من دوست دارمو چقد سخته ، واسه من گفتن همين احساس ...
از نگاهم بخون كه درگيرم ، اين نگاه خلاصه ي حرفاس...!
دوس دارم شبي رو كه دستات ، پيچكي ميشه دور من مي پيچه
وقتي كه بوي عطرتو دارم ، موقع خدافظي توي كوچه...
دوس دارم آتيش ِ چشماتو ، تا به خرمنم چشم مي دوزن ...
وقتي ايمان منو حسرت تو ، تو يه لحظه با همديگه مي سوزن...!
تو يه موج سر كش و خسته ، من يه ساحل ِ صدف پوشم
وقتي بر مي گردي از طوفان ، دوس دارم بياي تو آغوشم...!
توي اين جزر و مد بي فرجام ، به جز آغوش هم پناهي نيست
خدا هم مي دونه كه ديونه ايم ، واسه ديونه ها گناهي نيست!
هيشكي جز منو و تو اينجا نيست ، دستمونو سكوت شب خونده
سقفي واسه عشق بازي نيست ، نور مهتاب ما رو پوشونده...
زهره زماني
- چهارشنبه ۱۱ اسفند ۹۵ | ۲۲:۲۶ ۲ بازديد
- ۰ نظر